محل تبلیغات شما

نوشتن کار آسانی است؟ هیچ جواب درستی برایش ندارم. بگویم گاهی سخت و گاهی آسان است؟ باز هم نه. لااقل می توانم بگویم چگونه شروع کردن نوشته، چندان آسان نیست.
مامان چند لحظه پنجره را باز کرد تا لباس ها را از روی جا رختی توی بالکن بردارد. خودم را پیچیدم بین پتو تا کارش تمام شود و پنجره را ببندد. انگار وقتی سردم می شود، باور میکنم که وجود دارم.
وقتی لا به لای پتو گم میشوی، نرمی اش آرامَت می‌کند. حرارت چای، آرامبخش است و البته که بیشتر از همه ی این ها، یک آغوش گرم است که بدجور می چسبد. 
دایی سرما خورده و به مامان بزرگ درخواست سوپ داده. بوی جوش خوردن برنج کامفیروزی می آید؛ شبیه عطر نان است؛ بوی برکت می دهد.
فضای خانه آرام است. می شود گفت سکوت. همین الان یاد روزی افتادم که باغ عفیف آباد رفته بودیم. همان روز بود که در راه بحث مان شد؟ آلبالو گیلاس و زرد آلو خوردیم و کمی نشستیم و چندتا عکس هم گرفتیم. (هرچند دو نفره نبود.) از خوشی های تابستان تا خوشی های زمستان.! 
این پراکنده نویسی از کجا پیدایش شده؟! باید فکری به حالش بکنم. فعلا فقط میخواهم بنویسم. دلم می‌خواهد از تمام تصویر ها و جمله هایی که به من هجوم می آورند، چیزی نوشته باشم. 
یاد اسفند هم افتاده ام. یادت می آید؟! چقدر روز قشنگ و دوست داشتنی ای بود. 
امروز، آخر کلاس استاد خواست چند جمله با من حرف بزند. نگران شده بود که نکند من از تذکر هایش ناراحت شده باشم. هرچند واقعا ناراحتم نکرده بود. برایم کلی حرف های خوب زد و کلی احساس مثبت به من داد. گاهی ارزش این حرف ها از یادم می رود. سحر همیشه می گوید نمی‌دانم استاد، کله ی صبح این همه انرژی را از کجا می آورد. می گوید وقتی بهش سلام میکنی، با لبخندی جواب می دهد که کل صورتش را می گیرد. می گوید انصافا لبخند مهربانی دارد. 
آه. 
در هر کسی روزنه ای از زندگی هست. همه مان مسئولیم که این روزنه را به یک دیگر هم منتقل کنیم. تا آنجا که می شود، آزرده نشویم. بی خیال دنیا، به خاطر ارزش خودت زندگی کن. 

 

شعر هستی بر لبانم جاری...

میخوای با خودت چیکار کنی؟

راهی ست راه عشق که هیچش کناره نیست

های ,هم ,گوید ,ها ,گاهی ,حرف ,می گوید ,خوشی های ,می دهد ,بود که ,را از

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دروغممنوع بند عمومی ( سلول انفرادی سابق ) #مشترک